از گرد و غبار زندگي پاک شدي
ديدي که زمين لايق دل بستن نيست
دل کندي و رهسپار افلاک شدي
رفتي به نماز جبهه با نيت عشق
ماندي به اقامه با تماميت عشق
در خط خطر، عشق به داد تو رسيد
تکبير تو جان داد به حيثيت عشق
تکبير تو هاي و هوي دشمن را کشت
حتي دل آهنين آهن را کشت
بي دغدغه در وسعت آتش ماندي
خشم تو هراس مرد ميهن را کشت
بر پيکر زخميات خدا آمده بود
باران ستاره بيصدا آمده بود
بر گستره خاک تو اي تازه شهيد
يک مزرعه لاله از کجا آمده بود
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.